۱۳۹۲ فروردین ۲۵, یکشنبه

موحد را شاه از ورزش محروم کرد و جمهوری اسلامی از تحصیل..



بازخوانی: صحبت های عبدالله موحد قهرمان پنج دوره کشتی جهان و المپیک در برنامه‌ی به عبارت دیگر بی بی سی واقعا شنیدنی و جالب بود. موحد که به مرد طلایی و نابغه کشتی معروف بود از محرومیتش از فعالیت در تمام رشته های ورزشی و ممنوع الخروج شدنش در زمان شاه به دلیل فعالیت های سیاسی برادرش و اختلاف هایی که با ساواک داشت سخن می گوید. موحد را شاه از ورزش محروم کرد و جمهوری اسلامی از تحصیل... داستان نابغه ای که زیر چرخ های استبداد دو نظامِ تمامیت خواه زندگیش هدر رفت.موحد می گوید پس از محرومیت از فعالیت در تمام رشته های ورزشی به دفتر شاه رفتم تا از معینیان رئیس دفتر شاه علت محرومیتم را جویا شوم.رئیس دفتر شاه گفت که از شما گزارش های بدی آمده است؛صحبت ها با معینیان راه به جایی نمی برد و موحود در بیان خاطرات آن دیدار می گوید:« از در بیرون که رفتم ناگهان یادم افتاد، در را باز کردم و این را هیچوقت یادم نمی رود که گفتم آقای معینیان من اهل شمال هستم هوای ابری زیاد دیده ام اما آفتاب می آید و ابر همیشه نمی ماند، این حکومت دوام نمی آورد. در را بستم و آمدم. باور کنید، یعنی این را قشنگ یادم است.»

عنایت فانی می پرسد:« آقای موحد، ظاهرا در آمریکا هم به شما مراجعه شده است، برای مربی گری در تیم آمریکا. چرا قبول نکردید؟
بله، آقای بابی داگلاس بود و یکی دیگر آقای گیمل، و هر دوی آنها مدتی سرمربی تیم آمریکا بودند. هر دو آنها اینجا پیش من آمدند، من آن وقت پمپ بنزین داشتم، در هلن دورن ویرجینیا. پیش من آمدند کمی با هم نشستیم از من دعوت کردند که من بروم و با آنها از نزدیک همکاری بکنم، به اصطلاح تیم آمریکا را راه بیاندازیم. راستش را بخواهید من خیلی دوست داشتم بروم ایران کار کنم، نمی دانم شاید این برای بعضی ها خوشایند نباشد، اما من دوست نداشتم چیزهایی را که بلدم به کسی یاد بدهم که برود و ایرانی ها را زمین بزند.»

۱۳۹۲ فروردین ۸, پنجشنبه

رای من خونین است



۴ سال گذشت! برای ما که زود گذشت ولی خدا می‌داند برای مادرهای ندا‌ها و سهراب‌ها یا برای آنهایی که از آن موقع تا حالا در زندان‌ها هستند، چگونه سپری شده است. ۴ سال گذشت و جمهوری اسلامی این غدهٔ سر طانی که ۳۴ سال است با دروغ و تزویر و زور و شکنجه و شلاق و تجاوز جنسی و کشتار و اعدام و سرکوب و دزدی وشارلاتان بازی و بستن درهای دنیا بر روی مردم در سرزمینمان ریشه دوانیده است، دوباره با صرف هزینه‌های هنگفت به دست پا و زدن رذیلانه‌ای برای برگزاری سیریک انتخاباتی جدید افتاده است.
 

۱۳۹۱ اسفند ۱۸, جمعه

چرا اورپا ییان حمله هیتلر را فراموش کردند اما ایرانیان حمله اعراب را فراموش نمی کنند؟


با‌نژاد پرستی و تمام مظاهر آن به شدت مخالفم. می‌دانم که نگاه‌نژاد پرستانه چه نگاه زشت و زننده و شرم آوری است! این‌ها رو می‌گویم به این دلیل که ممکن است در ذهن خوانندگان این مطلب شک و شبهه ایجاد بشود که نویسنده، نگاه نژاد پرستانه به موضوع دارد یا شاید هم بگویند این یکی از همان آریایی نژادها یا آریایی پیشه هاست. چند روز پیش مطلبی را یکی از دوستان فیس بوکی‌ام که به ظاهر روزنامه نگار هم می‌باشند در صفحه فیس بوکش منتشر کرده بود که با این عنوان چرا عده‌ای از ایرانیان هنوز با اعراب دشمنند در صورتی عرب‌ها ۱۴۰۰ سال پیش به ایران حمله کردند و هر چی بوده گذشته و تمام شده است و همچنین نوشته بودند:
به شخصه چند مورد ازدواج لهستانی و آلمانی، چکی و آلمانی و نروژی و آلمانی اطراف خود دیدم. اصرارم روی آلمانی بودن یکی از طرفین به این دلیل است که آلمان در جنگ جهانی دوم دمار از روزگار این کشور‌ها و مردمش درآورده بود. مثلن در لهستان بیش از پنج میلیون و ششصد هزار و در چکسلواکی بیش از سیصد و چهل هزار انسان کشته بود. در نروژ نیز که آن روز‌ها حدود دو میلیون جمعیت داشت زندگی حدود ده هزار انسان را - که بیشتر غیرنظامی بودند - از آن‌ها گرفته بود. حالا باید مردم این کشور‌ها پس از هفت دهه، صفحه‌هایی در فیس بوک با عنوان «آلمانی هرچه باشد مرا دشمن است» ایجاد و دشمن تراشی می‌کردند؟

البته با ایشون موافقم چونکه هیتلر در جنگی خانمان سوز و ویران کننده به این ‍‍کشور‌ها حمله ‍کرد و همه مردم این منطقه رواز هستی و نیستی ساقط ‍کرد و روزگارشون را سیاه ‍کرد اما هیتلر اگر به این کشور‌ها حمله کرد و میلیون‌ها آدم بی‌گناه رو کشت دیگر آیین و روسومی که حدّ و رجم و قتل و حرق، پایه‌های اصلیش باشد از خودش به ارث نگذاشت. فقط کافی کمی تاریخ رو بخونیم تا متوجه بشویم که چگونه این آیین رسوم در هر دوره چوبی برای کوفتن بر سر مردم بوده است. آداب و رسومی که از اعراب به ارث رسید، در دورهٔ حکومت صفوی به واسطهٔ اعتبار و اقتداری که برای ملا‌ها منظور کردند عملن شکل و شمائل خاصی به خود گرفت و تا به امروز نیز ادامه دارد. در نظام جمهوری اسلامی روحانیون قدرت را در تمامی عرصه‌ها در دست گرفته‌اند و بر همهٔ ابعاد زندگی ایرانیان سایه انداخت‌اند. به همین دلیل به دوستان توصیه می‌کنم که کتاب دو قرن سکوت نوشته زنده یاد دکتر زرین کوب رو اگر تا حال این کتاب با ارزش را نخوانده‌اند، حتمن بخوانند.
 استاد زرین کوب علل شکست امپراطوری ساسانیان را با آن شکوه وعظمت از اعرابی که در آن زمان از پست‌ترین و پراکنده‌ترین مردم روی زمین بودند رو بدین گونه شرح می‌دهد: آیا این پیروزی شگفت انگیزه و نا‌بیوسیده‌ای که در جنگ با ایران بهرۀ عرب گشت و همۀ جهان را به عبرت و شگفت افکند تایید آسمانی بود؟ کسی که به نیروی غیبی اعتقاد می‌ورزد شک ندارند. اما محقق کنجکاوی که برای هر امری علتی روشن می‌جوید، این گفته رو باور نمی‌کند. خلل و فساد داخلی و نفاق و شقاق باطنی بود که بزرگان و سران ایران رو به هم درانداخته بود.

۱۳۹۱ بهمن ۲۷, جمعه

تو هم که هردفعه که مارو می بینی پریودی.



ما وارثان دردمشترک لای پا/ ما زیر پای گشت واجبی با سپاه.
ما صیغه های زیر سن چند ساعته/راحته شل بگیر وگرنه درد داره ها!
ما نامه های بی جواب خیس عمق چاه/ ما تو حرم زنای محصَنهَ با نسا.
ما و حظ انگشت و ماتحت دیگران / ما و شوق مرگ با صدای آهنگران.
ما روی مین و توی جین و پشت هفت سین/خاک بر سران با سواد شرم بر جبین.
ما بهت خشتک شدن و درد پارگی/ ما چشم بستن خفه شدن به سادگی.
ببین چگونه درگیر مغز من /مراببوس از عشق حرف بزن.
تو هم که هر دفعه که مارو می بینی پریودی.
ما راندووی از شریعتی تا اوین/ما دختران صادراتی از دبی تا چین.
ما بوق تاکسی در عمق استخوان /ما جسم پژو با مغز پیکان.
ما سینمای بی پناه بی پناهی/ما بغض با این جماعت فکاهی.
ما اجتماع زیر ناف پول محور/ ما شاعران دردمند بیت رهبر.
ما عاشقان آوانگارد حسین/ما پیروان فشن پیر خمین.
ما مومنین تیز کرده در اعتکاف/ما داف های با حجاب خیس زیر لحاف.
مرا و شوق آغوش تو/ و گریه به گوشی خاموش تو/.
آمدی جانم به قربانت ولی...
تو هم که حتی تویه این شرایطم پریودی.
تو هم که هردفعه که مارو می بینی پریودی.


۱۳۹۱ دی ۱۲, سه‌شنبه

خوب تماشا کن برادر جان من، این است شهر ظلمات

 
برا در جا ن من خوب تماشا کن . « . مملکت شه
شهرفرنگه، از همه رنگه، مسکن شتر گاو پلنگه . اينجا
استنبله. دختراي ترک اند که دارن پنير تو پوس ميکنن .
تار زلفشون مثه گلابتون رشتيه . لامسبا هر کدومشون
يه خرمن کون و کپل دارن . يه دونه ماچ از لپاشون
ورداري، تا آخر عمرت مريض و بيمار نمي شي. اين
ديگه شيخ صنعونه با دختر ارمني . ريششو تماشا کن .
قرمساق با اين پنج من ريش دين و آخرت رو ول
کرده رفته دنبال دختر ترسا . ايمون شو به شيطون
فروخته بيک غاز، و واسيه خاطر دختر ارمني سنگ
نيم منم قورت داده . برادر جچان من خوب تما شا
کن . اين راجه هنده که داره تو حوض بلور با
دختراي نارپستان هندي بوسه بازي ميکنه . پسه
خندون و شکر پنير دهن هم ميذارن . اين زليخا زن
عزيز مصره تو مجلس نشسه با نديمه هاش . اون مرد
نوراني که دمِ در اتاق وايساده خود حضرت يوسفه.
 نديمه هاي زليخاي پتياره، هر يکي يه دونه ُترنج تو
دسشون گرفتن ميخوان بوس بگيرن . اما از حُسنِ خدا
دادِ حضرت يوسف حيرون شدن و عوض ترنج
 دساشونو بريدن. خوب تماشا کن برادر جان .
اينجا ديگه شهر فرنگ نيس . همون ايرون خودمونه .
اينجا بارگاه عدل انوشيروان عادل پادشاه گبراس .
اون سال و زمونه
مردم از زور خري آتيش ميپرسيدن. شمشير اسلام پدر
لامسبشونو در آورد . اگه ذولفقار حيدر کّرار نبود،
حا لا من و تو هم بجاي حجرالاسود، ميباس آتيش
بپرسيم . خوب تماشا کن برادر من، اونيکه ميبيني تاج
خسروي سرشه خود انوشيروان عادله . اوين همون
مرديه که يه نفر ظالم سرتاسر خاکش پيدا نمي شد.
اون يکي وزيرش بوذرجمهره که اونجا واسده . برادر
جان ، پر د ه هاي جواهر نشونو تما شا کن . فرش
بهارسون رو تماشا کن . تخت طاوس رو تماشا کن
که از هزار من زر ناب ساخته شده . اين زنگ بزرگ
رو که ميبيني از طاق آويزونه خيلي نقل داره . برادر
من خوب تماشا کن .ا ين همو ن ز نگيه که سر
زنجيرش تو کوچه، تو ميدون مال فروشا بوده. هر کي
بش ظلم مي شده يا از کسي شکايت داشته ميرفته
زنجير رو مي کشيده . زنگ تو بارگاه انوشيروان صدا
 می ‍‍کرده فرمون می داده
« بريد اوني که زنگ رو زده بياري شيد تا بدادش برسم .
 بريد ظالمو بگيرين بيارين  تا شقّش کنم»
خوب تماشا کن برادر من ببين چي
بودي بکجا رسيدي . مثه حالا نبوده که بابا از هرکس
و ناکس زور بشنفيم . يه دّقه هم که ميخوايم يه جا
و اسيم کاسبي مو نو بکنيم آ ژ ا ن ميا د بسا ط و
زندگي مونو بهم ميزنه و فرياد رسي هم نيس . اي بر
خرمگس معرکه لعنت . خوب تماشا کن برادر جان
من، اين است شهر ظلمات.
سنگ صبور، صادق چوبک